انقلاب اکتبر و رهایی زن (۲)
بسیج سیاسی - اجتماعی زنان
ژنوتدل
آذر ماجدی

 

مقدمه
انقلاب اکتبر یکی از مهمترین لحظات تاریخ جنبش برابری طلبی زنان است. برای اولین بار در تاریخ بشریت یک جنبش توده ای وسیع یک انقلاب عظیم، تعهد خود را به برابری زن و مرد اعلام کرد. نظام و دولتی که با پیروزی این انقلاب تولد یافت، از همان لحظه نخست به امر رهایی زنان همت گماشت. کلیه قوانینی که نسبت به زنان تبعیضی قائل می شد، لغو گردید. برابری زن و مرد در کلیه عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بصورت قانون تصویب شد؛ سازمانی برای پیشبرد این امر مهم ایجاد گردید که وظیفه آگاه کردن جامعه نسبت به برابری زن و مرد، بسیج زنان برای گسترش هر چه بیشتر این حقوق تازه بدست آمده و امحاء تمامی سنن عقب مانده و دست و پاگیر زنان را بعهده داشت. تعهد دولت و نظام جدید صرفا به تصویب قوانین ختم نمی شد، پیاده کردن این امر در عمل یکی از وظایف مهم آنرا تشکیل می داد .

دستاوردهای این تجربه آنچنان عمیق و گسترده است که علیرغم شکست آن در نیمه راه، نه تنها مهر خود را بر جنبش بین المللی زن هم دوره خود کوبید، بلکه جنبشی که چند دهه بعد در غرب شکل گرفت نیز بسیار از آن متاثر شد. اما این جنبش در نیمه راه شکست خورد نه به این خاطر که پیشتازان انقلاب اکتبر از جوابگویی به مساله زن عاجز بودند، نه به این خاطر که سوسیالیسم با برابری زنان خوانایی ندارد، نه به این خاطر که رهبران انقلاب و ایدئولوژی ای که بر انقلاب ناظر بود مطالبات و خواست زنان را تابع جنبش عمومی سوسیالیستی کردند، بلکه به این خاطر که خود جنبش عمومی و برنامه و اهداف ناظر بر انقلاب شکست خوردند؛ بیک عبارت، حکومت کارگری در روسیه شکست خورد. از این تجربه و از تلاشهای خستگی ناپذیر فعالین آن بسیار می توان آموخت. بهمین خاطر در سالگرد انقلاب اکتبر، در چند شماره نشریه یک دنیای بهتر به بررسی و تحلیل برخی جوانب آن خواهیم پرداخت .
***

پروسه و چگونگی تشکیل ژنوتدل
قوانین جدید و اعلام تعهد به رهایی زنان از جانب دولت، تنها اولین قدم در جهت رهایی زنان محسوب می شد. لازم بود تا زنان به موقعیت نوین خود آگاه شوند و برای تثبیت این موقعیت جدید و رسیدن به رهایی کامل سازمان یابند. همچنین لازم بود تا زنان فعالانه در ساختمان جامعه نوین شرکت جویند .

در سال ۱۹۱۷ آلکساندرا کولونتای، کروپسکایا و اینسا آرماند از تبعید به روسیه بازگشتند و با کمک تعداد دیگری از فعالین زن بلشویک، بطور نمونه نیکولائووا، اسلوتسکایا، رزا کووناتور، استال، کوده لی و اولیانووا، خواهر لنین، کار حزبی در میان زنان را سازمان دادند. بیشتر این فعالین پیش از انقلاب ۱۹۱۷ هم در عرصه فعالیت برای رهایی زنان و یا کار و فعالیت حزبی میان زنان کارگر پیشتاز و فعال بودند. در این میان بویژه کولونتای، کروپسکایا و اینسا آرماند در عرصه روشن کردن جوانب گوناگون مساله زن و یا ارائه تصاویر زنده از رنج و درد و بیحقوقی زنان زحمتکش روسیه نقش مهمی ایفاء کرده اند. از جمله فعالیت های آنها و تعداد دیگری از زنان بلشویک، بطور مثال نیکولائووا و الیانووا، انتشار نشریه "رابوتنیتسا" یعنی زن کارگر برای مدت کوتاهی در سال ۱۹۱۴ بود .

در زمان انقلاب، نشریه رابوتنیتسا به کوشش این فعالین احیاء شد. هیات تحریریه آن، اولیانووا، نیکولائووا، سامویلووا، کولونتای، ولیچکینا، استال و کوده لی که تحت نظارت کمیته مرکزی حزب بلشویک فعالیت می کردند، به مرکز سازماندهی کار حزبی میان زنان بدل شد. این نشریه به سازمان دادن جلسات در کارخانه ها و محلات اقدام می کرد. در این جلسات، مسائلی که برای زنان پرولتر از اهمیت برخوردار بود یا مورد توجه شان بود به بحث گذاشته می شد. در این میان مسائلی از قبیل روز کار هشت ساعته، جمهوری دموکراتیک، مصادره اراضی ملاکین و مسائل ویژه زنان، مثل حمایت از کار زنان و کودکان، برابری حقوق زن و مرد و قس علیهذا را می توان برشمرد. نشریه رابوتنیتسا مسائل زنان کارگر و همسران سربازان را بازگو می کرد و می کوشید توجه اتحادیه های کارگری و شوراها را باین مسائل جلب کند. بطور خلاصه این نشریه نماینده و سخنگوی زنان کارگر و زحمتکش بود. رابوتنیتسا کمپین وسیعی را برای سازماندهی زنان کارگر و همسران سربازان در مسکو، پطروگراد و مراکز صنعت نساجی روسیه مرکزی در دستور خود گذاشت. سازماندهی اعتراضات این زنان نیز وجهی از کار رابوتنیتسا محسوب می شد؛ بطور نمونه کولونتای اعتصابی از زنان کارگر لباسشویی ها و اعتراضی از جانب همسران سربازان در پطروگراد سازمان داد. هر دوی این مبارزات هم مطالبات سیاسی و هم مطالبات اقتصادی زنان را مطرح می کرد. در ماه ژوئن ۱۹۱۷، رابوتنیتسا یک کمپین اعتراض توده ای زنان علیه جنگ و گرانی را به پیش برد .

اولین قدم در جهت ایجاد دستگاهی برای پیشبرد کار سازمانیافته میان زنان و برای تضمین منافع ویژه زنان یک کنفرانس دوازده روزه از زنان کارگر منطقه پطروگراد در تاریخ ۶ نوامبر ۱۹۱۷ بود. در این کنفرانس ۵۰۰ نماینده شرکت داشتند که ۸۰ هزار زن کارگر کارخانه ها، کارگاه ها، اتحادیه های کارگری، اتحادیه های جوانان سوسیالیست و تشکیلات های حزبی را نمایندگی می کردند. نیکولائووا که خود یک کارگر و کادر قدیمی بلشویک بود و از آژیتاتورهای ضد جنبش بورژوا- فمینیستی سالهای ۱۹۱۵- ۱۹۰۸ محسوب می شد، ریاست این کنفرانس را به عهده داشت. یکی از اهداف این کنفرانس جلب حمایت زنان از کاندیداهای بلشویک در انتخابات مجلس موسسان بود. نیکولائووا در سخنرانی افتتاحیه خود از نمایندگان خواست که از کاندیدهای فمینیست حمایت نکنند. او گفت "ما، زنان کارگر آگاه، می دانیم که هیچ منافع ویژه زنانه نداریم، می دانیم که هیچ سازمان جداگانه زنان نباید وجود داشته باشد، ما تا آن زمان قدرتمندیم که بصورت یک خانواده همبسته پرولتری، با تمام کارگران در مبارزه برای سوسیالیسم متشکل شده باشیم." (رابوتنیتسا، ۸ دسامبر ۱۹۱۷، نقل شده در هایدن، کارول اوبانک، "ژنوتدل و حزب بلشویک"، تاریخ روسیه، ۱۹۷۶)

اما کولونتای موضوع را از زاویه دیگری مطرح کرد. او بر منافع و مسائل ویژه زنان تاکید کرد و پیشنهاد نمود که آنها نمایندگان خود را داشته باشند تا مطالبات شان را طرح کنند؛ مطالباتی از قبیل حمایت از مادری، افزایش دستمزد، موسسات عمومی برای نگهداری از اطفال و مبارزه علیه فحشاء. البته او روشن کرد که منظورش حمایت از کاندیداهای فمینیست نیست. بسیاری از قطعنامه های مصوب این کنفرانس، بطور مثال قطعنامه مربوط به حمایت مادری، بعدا توسط دولت شوراها بصورت پیش نویس فرمان هایی که برای بهبود وضع زنان صادر کرد، مورد استفاده قرار گرفت. این کنفرانس همچنین طرحی برای تشکیل گروه های زنان در کمیته های حزبی تهیه کرد که مادیت نیافت .

تلاش های بعدی این فعالین به تشکیل اولین کنگره سراسری زنان کارگر و دهقان در نوامبر ۱۹۱۸ منجر شد. این کنگره بالاخره موفق شد که یک سازمان دائمی برای سازماندهی و بسیج زنان و دفاع از حقوق آنان تشکیل دهد. ایده تشکیل یک کنگره سراسری توسط یک زن کارگر نساج سالمند به کولونتای داده شد. لنین از تشکیل چنین کنگره ای استقبال کرد، ولی هشدار داد که چنین فعالیت هایی نباید به تشکیل یک جنبش فمینیستی در میان زنان پرولتر منجر شود. کمیسیونی متشکل از کولونتای، اینسا آرماند، سوردولف و نیکولائووا مسئولیت سازماندهی این کنگره را عهده دار شدند. آژیتاتورها به استان ها اعزام شدند و انتخابات محلی برای نمایندگان برگزار شد .

اهداف کنگره باین شکل فرموله شده بود: جلب حمایت زنان از قدرت شورایی، مبارزه با بردگی خانگی زنان، علیه اخلاقیات دوگانه حاکم در برخورد به رفتارهای زنان و مردان، استقرار تسهیلات زیستی کلکتیو و همگانی، اجتماعی کردن امر آموزش و نگهداری از کودکان، حمایت از مادری و کار زنان، مبارزه با فحشاء و بالاخره متحول کردن زنان بگونه ای که "جامعه کمونیستی عضوی نوین بیابد." کاملا واضح است که چنین برنامه ای را نمی توان تنها با یک کنگره بانجام رساند. طرح و اعلام این اهداف از جانب سازماندهندگان کنگره بیشتر بیانگر تعهد آنها به آغاز و پیشبرد مبارزه ای سازمانیافته، سیستماتیک و دائمی در این عرصه بود .

علیرغم آنکه سازماندهندگان کنگره خود را برای پذیرش ۳۰۰ نماینده آماده کرده بودند، حدود ۱۲۰۰ نماینده از اقصی نقاط کشور در آن شرکت کردند؛ از این تعداد حدود ۱۰٪ یعنی ۱۲۰ نفر دهقان بودند. نمایندگان در لباس های محلی و یا با اورکت های ارتشی و چکمه های سربازی در جلسه حاضر شدند. وقتی در نظر بگیریم که کارهای تدارکاتی کنگره بسیار سریع و در مدت کوتاهی انجام گرفت و همچنین خطرات مسافرت در جاده های مناطق جنگی را هم بیاد بیاوریم، آنگاه متوجه می شویم که استقبال زنان زحمتکش و محروم روسیه از این اقدام بلشویک ها چقدر گرم و گسترده بوده است .

سوردولف به نمایندگان خوش آمد گفت. نیکولائووا ریاست کنگره را بعهده داشت. کولونتای سخنرانی ای ایراد کرد که بعدا بصورت جزوه ای با نام "خانواده و دولت کمونیستی" انتشار یافت. آرماند علیه خانه داری فردی صحبت کرد و از تسهیلات زیستی همگانی و اجتماعی شدن آموزش و پرورش کودکان دفاع کرد. ورود لنین به سالن کنگره فریادهای شادی و کف زدن های ممتد را برانگیخت. کف زدن ها و فریادهای خوش آمد گویی نمایندگان علیرغم اینکه لنین بارها ساعت خود را به نشانه کمبود وقت به آنها نشان داد، سر خاموشی نداشت. لنین سخنرانی کوتاهی ایراد کرد که طی آن بطور خلاصه به اقدامات تا آن زمان دولت شوراها برای تغییر اوضاع زنان اشاره شد. لنین از دولت خواست که "هر نوع محدودیت بر حقوق زنان" را ملغی کند و از زنان خواست که فعالانه در پروسه انقلابی تحول جامعه شرکت کنند. لنین گفت: "تجربه تمام جنبش های آزادیبخش نشان داده است که موفقیت یک انقلاب به میزان شرکت زنان در آن بستگی دارد." (ریچارد استایتز، "ژنوتدل: بلشویسم و زنان روسیه، ۱۹۲۰- ۱۹۱۷، تاریخ روسیه . )

به شهادت برخی مورخین تاریخ شوروی، سخنرانی لنین، اگرچه کوتاه و ساده بود، ولی در تاریخ جنبش بین المللی زنان بی سابقه بوده است. زیرا هیچگاه یک رئیس دولت این چنین تعهد خود و دولتش را به برابری زن و مرد و رهایی زنان اعلام نکرده بود. بیشتر نمایندگان زنان ساده و زحمتکشی بودند که از آگاهی سیاسی و ایدئولوژیک چندانی برخوردار نبودند و عمدتا در آنجا جمع شده بودند تا از غم و رنج مشترکشان با هم سخن بگویند. اما آنها با شور و هیجان سرود انترناسیونال را خواندند. برای اغلب آنها این اولین تجربه سیاسی شان بود. برای بسیاری این اولین سفر به دنیای خارج از روستایشان محسوب می شد. ده سال از اولین کنگره عمومی زنان در روسیه می گذشت. اما این بار بجای خانم های پالتو پوست پوش، کارگران، زنان زحمتکش روستایی و کمیسر های جدی و انقلابی نشسته بودند. این بیانگر عمق و گستردگی انقلاب کارگری و حمایت بیدریغ توده مردم از آن بود، انقلابی که به رهایی تمامی بشریت از درد و رنج و محرومیت های جامعه نکبت بار طبقاتی کمر بسته بود. (جزئیات کنگره نقل شده از: هایدن، منبع بالا، س ۱۵۶-۱۵۵، استایتز، جنبش رهایی زنان در روسیه: فمینیسم، نیهیلیسم و بلشویسم، ۱۹۳۰-۱۸۶۰، نقل قول از لنین، مجموعه آثار جلد ۲۸، صص ۱۸-۱۸۰)

کنگره تصمیم گرفت که یک سازمان دائمی برای پیشبرد اهدافش تشکیل دهد. ابتدا "کمیسیون های تبلیغ و ترویج میان زنان" ایجاد شد. در کنگره ۸ حزب در مارس ۱۹۱۹، کولونتای راجع به سبک کار ویژه فعالیت سیاسی این کمیسیون ها صحبت کرد. او خاطر نشان کرد که بخاطر عقب افتادگی سیاسی زنان، حزب موفقیت چندانی در سازماندهی زنان بر مبنای مسائل عمومی سیاسی نداشته است. کولونتای اضافه کرد که ستمکشی زنان مانع واقعی در مقابل شرکت فعال زنان در زندگی سیاسی است. مسئولیت های خانوادگی برای زنان هیچ وقت و انرژی باقی نمی گذارد و مانع از این می شود که آنها در تلاش های گسترده تر اجتماعی و سیاسی درگیر شوند. کولونتای پیشنهاد کرد که سبک کار دیگری برای جلب زنان اتخاذ شود؛ باین صورت که زنان به پروژه های اجتماعا مفید جلب گردند، مانند ایجاد مهدهای کودک، سالن های غذاخوری عمومی و خانه های مادران. به این ترتیب آنها ضمن شرکت در فعالیت های اجتماعی به فعالیت هایی مبادرت می ورزند که در عین حال شرایط شان را نیز بهبود می بخشد. او گفت: "ما باید مبارزه ای را علیه شرایطی که زنان را به انقیاد در می آورد، به پیش بریم. ما باید زن خانه دار و مادران را رها سازیم. و این بهترین شیوه برخورد به زنان است. این "آژیتاسیون هم در حرف و هم در عمل است." (نقل شده در استایتز، جنبش رهایی زنان…. صص ۳۱-۳۳۰ . )

این اصل که از آن پس آژیتاسیون با عمل شناخته شد، یک خصلت ویژه جنبش زنان بلشویک در دوره اولیه فعالیتش را می سازد. تئوریسین های این جنبش استدلال می کردند که تنها از طریق بهبود شرایط زندگی روزمره زنان، حزب خواهد توانست حمایت زنان را تضمین کند. طرح بهبود شرایط زندگی روزمره زنان عمدتا اقداماتی برای اجتماعی کردن کار خانگی و آموزش و پرورش کودکان را شامل می شد. این مساله در حکم اصل محوری برنامه بلشویک ها برای رهایی زنان بود. لنین بویژه بر نقش محوری اجتماعی کردن وظایف خانواده فردی و منفرد در رهایی زنان تاکید بسیار داشت. او بطور مثال در این باره گفته است :

"علیرغم کلیه قوانین رهایی بخش زنان، زنان همچنان بردگان خانگی اند، زیرا کارهای ریز و درشت خانگی آنها را خُرد می کند؛ گریبانشان را رها نمی کند؛ تحمیق و تحقیرشان می کند؛ زنان را به آشپزخانه و گهواره زنجیر می کند و نیروی شان را در بیگاری غیرمولد، حقیر، اعصاب خرد کن و خرفت کننده بهدر می برد. رهایی واقعی زنان، کمونیسم واقعی فقط زمانی و در حالتی آغاز می شود که یک مبارزه همه جانبه توسط دولت پرولتری علیه این خانه داری خُرد شروع شود." (نقل شدن در هایدن، ص ۱۵۶ . )

تحقق این هدف به وظیفه مهم و اساسی جنبش بدل شد. علیرغم حمایت و تائید کامل لنین، کمیسیون های مزبور خیلی زود دریافتند که امید چندانی به کمک سازمان های محلی حزب نمی توانند داشته باشند. تائید کنگره هشتم حزب هم تغییر چندانی در اوضاع نداد. از آنجا که این کمیسیون های تبلیغ و ترویج میان زنان، بعلت مقاومت های سازمان های محلی عملا قادر نبودند فعالیت خود را بدرستی به پیش ببرند، کمیته مرکزی حزب در سپتامبر ۱۹۱۹، جایگاه آنها را تا حد بخش های حزبی ارتقاء داد که مجموعه این بخش ها به ژنوتدل معروف شد. اینسا آرماند بعنوان اولین دبیر آن تعیین شد. سازمان های محلی ژنوتدل در هر سطحی به کمیته های حزبی متصل بودند. اعضای این سازمان ها را زنان داوطلب حزبی تشکیل می دادند که وظیفه شان آگاه و متشکل کردن زنان در کارخانه ها، محلات و روستاها، آشنا کردن آنها با حزب و جلب آنها به فعالیت های سیاسی و اجتماعی بود .

ادامه دارد ...